بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنهٴ حيات و زندگي، به علي بن ابيطالب(عليهماالسلام) عرض شد: اين مقدس هاي خشك از بين رفتند. فرمود: «كلاّ والله إنّهم نُطَف فى أصْلاب الرجال وقرارات النساء كلّما نَجَم منْهم قرنٌ قُطِع، حتّي يَكون آخرهم لُصوصاً سَلاّبين»[3]؛ اينها نطفه هايي هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداري از اينها از بين بروند، عده اي ديگر ظهورمي كنند تا اين كه سرانجامِ كار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.
اكنون نيز، هم راه سالار شهيدان زنده است و هم مرام و مسلك اموي و مرواني و عباسي وجود دارد. اين كه سفارش فراوان به اشك ريختن و عزاداري كردن نموده اند براي آن است كه اشك بر شهيد اشتياق به شهادت را به همراه دارد، خوي حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا مي گرداند. چون اشكْ رنگ كسي را مي گيرد كه براي او ريخته مي شود و همين رنگ را به صاحب اشك نيز ميدهد. از اينرو انسان حسيني منش، نه ستم مي كند و نه ستم مي پذيرد. اين كه عده اي به فكر ظلم كردن يا ظلم پذيري هستند براي آن است كه خوي حسيني در آنها نيست وگرنه شيعهٴ خاص حسين بن علي(عليهماالسلام) نه ظلم مي كند و نه ظلم مي پذيرد. آن كسي كه ظلم پذير است اموي مسلك است چنانكه ظالم هم اموي صفت است، هر چند كه زمزمهٴ «يا حسين» بر لب داشته باشد. و در قيامت كه هر كسي را به نام زمامدارش صدا مي زنند: ﴿يوْم ندْعوا كلَّ أُناسٍ بإمامهم﴾[4]، شخص ستمگر در صف امويان شركت مي كند. لذا اگر انسان بخواهد بفهمد كه راهيِ راه حضرت حسين بن علي(عليهماالسلام) است يا راهيِ راه امويان، بايد ببيند كه در او خوي ستم پذيري يا سلطه گري وجود دارد يا نه. اگر گرايش به اين خصلت هاي زشت را در خود ديد بايد در اخلاق خود تجديدنظر كند.
گريه بر امام حسين (عليه السلام)[5]
براساس نقلي معروف از حضرت سكينه (عليه السلام) بالاي بدن مطهّر امام حسين (عليه السلام)، ايشان به اين اصل كلي سفارش كردند كه هر حادثهٴ تلخي پيش آمد كرد، آن را بهانه كنيد و براي من اشك بريزيد: «أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبونى»[6]؛ «هرگاه داستان غريب يا شهيدي را شنيديد، براي مظلوميت من گريه كنيد»؛ زيرا اگر امام حسين (عليه السلام) به خلافت مي رسيد، ديگر غريب يا شهيدي وجود نداشت.
بنابراين، اصل كلي اين است كه هر حادثهٴ تلخ و ناگواري را بايد بهانه كرد و براي سالار شهيدان اشك ريخت؛ نه آن كه افراد داغديده براي تسكين عواطف و احساسات خود آن حضرت (عليه السلام) را بهانه كنند و براي التيام زخم خويش اشك بريزند و ندبه نمايند و بين اين دو گونه عزا داري فرق وافر است؛ زيرا محصول يكي تعزيت براي حضرت امام حسين (عليه السلام) است و نتيجهٴ ديگري تسليت براي خود؛ هر چند ممكن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جان سوز كربلا هم بياثر نباشد.
وجود مبارك سيدالشهداء (عليه السلام) فرمودند: «أنا قتيل العبرة»[7]؛ يعني من كه به هدف اِحياي حق و اِمحاي باطل كشته شدم، بايد عَبَرات داشته باشم؛ به طوري كه چشمان علاقه مندان به سالار شهيدان پر از اشك شود و آن اشكْ فراوان از شبكهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور كند تا عَبَرات بشود.
اين سنّت حسنه، آثار فراواني دارد، از جمله اين كه محبت اهل بيت (عليهم السلام) در قلب شيعيان حضور پيدا مي كند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (عليهم السلام) هرگز فكر و راه و روش آنان را رها نمي كند؛ زيرا رهبري جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداري قلب را محبت به عهده مي گيرد و دلِ دوستان حسين بن علي (عليه السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقيم رهنمود مي شود.
پاورقي.....................................
[1] ـ مي دانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بني اميّه لعنةالله عليهم با آن كه آنان منقرض و به جهنّم رهسپار شده اند، فرياد بر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن اين فرياد ستم شكن است. و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثيه و اشعار ثناي از ائمهٴ حق(عليهم سلام الله) به طور كوبنده فجايع و ستمگري هاي ستمگران هر عصر و مصر يادآوري شود...(وصيت نامهٴ امامخميني قدّس سرّه، مقدمه).
[2] ـ سورهٴ تحريم، آيهٴ 11.
[3] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 60.
[4] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 71.
[5] . شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسينی، ص 233
[6] ـ مستدرك الوسائل، ج 17، ص 26.
[7] ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.
حماسه و عرفان، ص
نظرات شما عزیزان: